Ngl I had a really sad dream abt Caesar last night and I’m pretty sure I cried in my sleep
-
-
-
-
-
-
-
-
🌟𝙏𝘼𝙂𝙎 🌟
#jojosbizarreadventure #ジョジョの奇妙な冒険 #jjba #anime #manga #shonen #jotarokujo #josephjoestar #dio #goldenwind #steelballrun #battletendency #rohan #rohankishibe #part4 #jjbafanart #jojomemes #jojopose #memes #jojo #giogio #giorno #stardustcrusaders
Day 397 🍩 Nonsense my brothers, praise the lord
#jojosbizarreadventure #jojo #jojomemes #jojobizarreadventure #jojokes #jojos #stardustcrusaders #diamondisunbreakable #goldenwind #ventoaureo #kakyoin #jotarokujo #part3 #part4 #part5 #donuts #donut #anime #animeedits #animememes #animes #jotaro #giornogiovanna #yoshikagekira #theworld #zawarudo #phantomblood #battletendency #part1 #part2
1.08.2020
#part4
#part4
+ سلام جنیفر چطوری؟
-سلام خوبم ، تو چی؟
هری دهانش را باز کرد که چیزی بگوید اما همان دختره ایکبیری رزیتا دست مادرش را گرفته بود و کشان کشان به طرف من می آورد و بلند بلند میگفت : مامان تو رو خدا نگاه کن این دختره ول ول میچرخه ، به منم توهین میکنه امروز صبح با لگد کوبید به کمرم اونوقت هنوز اجازه میدی اینجا بمونه؟!
با حرف هاش لحظه به لحظه بیشتر اب میشدم اونم جلوی تنها کسی که تازه به قول خودش باهاش دوست شده بودم . زن نگاهی خشمگین بهم انداخت ، قبل از اینکه چیزی بگه شروع کردم به توضیح دادن چون این دفعه دیگه واقعا منو از اینجا پرت میکرد بیرون .
+ خانم باور کنید من بهش چیز خاصی نگفتم دختر شما خودش به من لگد زد الان طلبکار هم هست؟ خانم خواهش میکنم خودتون شرایط منو بهتر میدونین!
× ببین عزیزم من میدونم تو چه شرایطی داری ولی طی این دو ماه کاملا شخصیت دختر منو زیر سوال بردی و بهش توهین کردی من دخترم رو خوب میشناسم هیچوقت دروغ نمیگه اما از کجا باور کنم تو راست میگی؟ البته تازگی ها افرادی پیدا شدن که بیشتر از تو به موندن در اینجا نیاز دارن ولی من یه فرصت دیگه بهت میدم ولی اگه دست از پا خطا کنی باید از اینجا بری!
- چشم هر چی شما بگین .
* یعنی چی مامان ؟
× یعنی همین که شنیدی رزیتا دیگه نمیخوام چیزی بشنوم!
و با قدم های بلند به سمت دفترش رفت رزیتا با حرص نگاهی بهم انداخت و چشم غره ای کرد و از آنجا دور شد چشمم به هری افتاد که با قیافه متعجب بهم زل زده بود و شاهد تمام ماجرا بود بلافاصله تند تند پلک زد و گفت: فکر کنم بد موقع اومدم،
- نه من واقعا بابت اون متاسفم عادت داره شر به پا کنه
+ پس یعنی تو اینجا کارمیکنی و همینجا هم زندگی میکنی ، اون زن هم بنظر نمیومد مادرخوندت باشه و این یعنی.....
- خودم میدونم لطفا گذشتم رو به رخم نکش !
+میدونی بنظرم اگه میخوای دووم بیاری بالاخره باید به یکی اعتماد کنی ، تا کی میخوای همه چیز قایم کنی؟ جنیفر میدونم که احتیاج به یه دوست داری منم دارم ! فقط میخوام اینو بدونی که میتونی بهم اعتماد کنی!
مردد بودم الان واقعا بهش اعتماد کنم و همه چیز بگم؟ اگه یه وقت بخواد....، نه اینکار چه سودی براش داره که انجامش بده ؟ اصلا هر چی باد آورد دیگه نمیتونم تحمل کنم.
- ببین هری من شرایط خاصی دارم که هر کسی نداره نمیدونم بعد شنیدنش بازم بخوای با من دوست باشی یا نه ، ولی....
سیر تا پیاز قضیه رو تعریف کردم از جنگ گرفته تا نحوه فرار کردنم از دست مامور ها ! چشماش گرد شده بود و ناباور بهم زل زده بود ، وقتی همه چیز رو تعریف کردم با لحن ارومتر ادامه دادم ....